اشک باران

ساخت وبلاگ
‍ ‍❣زن،احساسش را با موهایش نشان میدهد:

 

 عاشق که باشد،موهایش را رها میکند!

 غمگین که باشد،با کش دارش میزند!

 با حوصله که باشد،میبافد و می آراید!

 عصبانی که باشد،جمعش میکند!

 و دلش که بشکند،اولین چیزی که اضافی ست موهایش هستند!

 

 

اشک باران...
ما را در سایت اشک باران دنبال می کنید

برچسب : احساسات زنانه,احساسات زنانه من,احساسات زنانه در مردان,احساسات زنانه چگونه است,احساسات زنانه چیست,کتاب احساسات زنانه,دانلود کتاب احساس زنانه,کنترل احساسات زنانه,شناخت احساسات زنانه,تقویت احساسات زنانه, نویسنده : mahshid-kittyo بازدید : 32 تاريخ : چهارشنبه 21 مهر 1395 ساعت: 0:47

بیچاره پاییز ...  دستش نمک ندارد... این همه باران به آدم ها میبخشد، اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند. خودمانیم ... تقصیر خودش است ؛ بلد نیست مثل " بهار" خودگیر باشد  تا شب عیدی زیر لفظی بگیرد و  با هزار ناز و کرشمه سال تحویلی را هدیه دهد ... سیاست " تابستان " را هم ندارد  که در ظاهر با آدم ها گرم و صمیمی باشد  ولی از پشت خنجری سوزناک بزند   بیچاره ..... بخت و اقبال " زمستان " هم نصیبش نشده  که با تمام سردی و بی تفاوتیش این همه خواهان داشته باشد !   او " پاییز " است  رو راست و بخشنده ... ساده دل  فکر میکند اگر تمام داشته هایش را زیر پای  آدم ها بریزد، روزی ؛ اشک باران...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک باران دنبال می کنید

برچسب : فصل زیبای من پاییز, نویسنده : mahshid-kittyo بازدید : 25 تاريخ : پنجشنبه 1 مهر 1395 ساعت: 1:58

 کوچیک بودم، یه روز صبح طبق معمول همین ک بیدار شدم تلویزیون رو روشن کردم تا برنامه کودک ببینم...محو تماشای برنامه بودم که زنگ خونه رو زدن...مامان خانوم توی آشپزخونه بود...دوباره صدای زنگ اومد...نگاه کردم دیدم مامان حواسش به زنگ نیست.. من:اه کیه اینموقع صبح... و بدون اینکه آیفون رو بردارم(البته ایقد کوچولو بودم ک قدم هم نمیرسید خخخ)دویدم رفتم درو باز کنم تا ببینم کیه! در رو آروم باز کردم دیدم یه پیرمرد فقیر زنگ خونه همسایه رو زد و بعد از اینکه کسی در رو باز نکرد با ناراحتی قصد رفتن کرد...با اون چشمای گرد و مشکی معصومم غرق تماشاش بودم و میدیدم که چقدررر قیافه آر اشک باران...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک باران دنبال می کنید

برچسب : خاطره کودکی,خاطرات کودکی,خاطرات کودکی یادش بخیر,خاطرات کودکی من,خاطرات کودکی دهه 60,خاطرات کودکی زیباترند,خاطرات کودکی برنگردد دریغا,خاطرات کودکی شعر,خاطرات کودکی دهه 70,خاطرات کودکی دهه 50, نویسنده : mahshid-kittyo بازدید : 24 تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت: 17:28

تابستون بود و تازه بابا جونیم برام دوچرخه خریده بود...یه دوچرخه بنفش و کوچول موچول...ازقضا نیکو(همسایه و رفیق دوران کودکی تابحال)هم تازه دوچرخه خریده بود...هرروز بعد از ظهر قرارمون سر نبش خیابون بود و تا میتونستیم دور میخوردیم و بعد خسته کوفته میرفتیم خونه... روز اول دوچرخه سواری بود ...دقیقا یادمه که من هیچ بلد نبودم از صبح سوار دوچرخه شده بودم و با اراده ای قوی توی حیاط دور میخوردم و میفتادم دستام و پاهام زخمی و کبود شده بود ولی دست برنمیداشتم...غروب بود که متوجه شدم چقدر پیشرفت داشتم و بدون اینکه بیفتم میتونم دوچرخه رو کنترل کنم...بابایی کلی ذوق کرد ازین اشک باران...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahshid-kittyo بازدید : 17 تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت: 17:28

امروز یه جمعه با حس و حال های متفاوت بودツدیروز مامان و بابا رفتن پریسا(دخترداییم)رو از خوابگاه آوردن پیشمون... شب تا ساعت ۲حرف زدیم و خندیدیم...کلی مسخره بازی و درد و دل و شیطونیツ خلاصه امروز هم کلی خوش گذروندیم وفیلم عروسی مهســــــــــا(خواهر پریسا)رو دیدیم♥عاولی بود♥ +پفک و لواشک و بستنی و ماهی کبابی و آلوچه زدیم تو رگ. عصر هم رفتیم دور دور ک با بُرد قهرمانانه ی استقلال خوزستان همراه بود و خیابونا پر از موتور و ماشین با پارچه های آبیツ +رفتیم پری رو رسوندیم خوابگاه +موقع برگشتن دلم حســــــــــابی گرفت... و با دیدن یه پیرمرد فقیر ک گوشه ی دیوار نشسته اشک باران...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahshid-kittyo بازدید : 14 تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت: 17:28

معذرت میخواهم فیثاغورث،ولی پدر سخت ترین معادله دنیاست!معذرت میخواهم نیوتن،ولی راز جاذبه مادر است!معذرت میخواهم ادیسون ولی اولین و آخرین چراغ زندگی،پدرو مادر هستند!♥

 

 

 

 

 

 

 

#استرس دارم!و بی حوصله ام!

بقول  دوستمون :روزهام بسی تکراری گشته!-_-

 

اشک باران...
ما را در سایت اشک باران دنبال می کنید

برچسب : پدر و مادر,پدر و مادر شکیرا,پدر و مادر مریم میرزاخانی,پدر و مادر احسان علیخانی,پدر و مادر پاشایی,پدر و مادر ایرانی شکیرا,پدر و مادر عزیزم,پدر و مادر بد,پدر و مادر مرتضي پاشايي,پدر و مادر شهید مشهدی, نویسنده : mahshid-kittyo بازدید : 20 تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت: 17:28

از دانشگاه میام...خیلی گرممه و دارم هلاک میشم:| لباسام رو عوض ميكنم ودست و صورتمو میشویم و يه ليوان آب سررررد نوش جان ميفرمايم:) بابا خوابه و مامان و مهرشاد پاي تلويزيون نشسته اند.میشینم پیششون و با بیحوصلگی فیلم رو تماشا مینمایم-_-بابا از خواب بیدار میشه و بعد خوردن چای و عصرانه میره سراغ کارهایش...مامان دراز کشیده تا کمی استراحت کنه میرم کنارش دراز میکشم شروع میکنیم ب حرف زدن و مامان با مهربونی تمام دستشو توی موهام میکشه و صحبت میکنیم تا اینکه یهوویی شیطونیم گل میکنه و مامان رو قلقلک میدم.مامان هم همینکارو میکنه و صدای جیغ من و خنده ی مامان بالا میره:)م اشک باران...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک باران دنبال می کنید

برچسب : روزنوشت مهاجرانی,روز نوشت محمد نوری زاد,روزنوشت,روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی,روز نوشته های یک معلم,روز نوشته,روز نوشته های من,روزنوشته های پرویز درگی,روز نوشتن دعای شرف شمس,روز نوشت های من, نویسنده : mahshid-kittyo بازدید : 13 تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت: 17:28

دیروز یکی از بهترینا بود... از چندروز قبل میدونستیم ک توی پارک محلمون جشنه ب مناسبت تولد امام خوبیها... عصر بود و بقیه تازه از خواب بیدار شده بودن...کنارهم نشسته بودیم و تلویزیون تماشا میکردیم...و ب دلیل مزخرف بودن برنامه های تلویزیون:|شروع کردیم ب گفتن و خندیدن که یهو یاد ی خاطره از بچگیم افتادم و برای بقیه تعریف کردم... یه روز دقیقا مث همون روز رفته بودیم جشن امام زمان...یه مسابقه گذاشته شد و مامان جواب رو نوشت و زیرش اسم منو نوشت...برگه رو بردم انداختم توی صندوق...اواخر برنامه قرعه کشی کردن و من ک حوصلم سررفته بود تو دنیای خودم غرق بودم ک یهو اسممو توی بلندگ اشک باران...ادامه مطلب
ما را در سایت اشک باران دنبال می کنید

برچسب : یه شب که خیلی خسته بودم,یه شب که خیلی دلتنگش بودم, نویسنده : mahshid-kittyo بازدید : 33 تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت: 17:28

اینجا دزفول است، وطنم... همانجایی که ۳۴۰ بار بمباران هوایی، ۲۵۰۰ بار حمله ی توپخانه ای و ۱۷۶ بار اصابت موشک هم نتوانست مقاومت مردمانش را بشکند...

اینجا دزفول است، وطنم... همانجایی که ۲۶۰۰ شهید ، ۴۰۰۰ جانباز و ۴۴۰ آزاده ، ستاره های درخشان آسمانش هستند . .

سر تعظیم فرود می آورم

 مقابل دزفولم، خوزستانم و ایرانم... و خوشحالم که خاکم زادگاه دلیرمردان و شیرزنانی است که معنیِ ایستادگی و مقاومت اند......

....

**چهارم خرداد روز مقاومت و پایداری ، روز دزفول مبارک باد**

...

اشک باران...
ما را در سایت اشک باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mahshid-kittyo بازدید : 11 تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت: 17:27

:)

اشک باران...
ما را در سایت اشک باران دنبال می کنید

برچسب : name,meaning,m,gif,and justice for all,like clockwork,l,es6,lost,symbol, نویسنده : mahshid-kittyo بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 23 شهريور 1395 ساعت: 17:27